-
[ بدون عنوان ]
شنبه 9 اردیبهشتماه سال 1391 11:57
گاهی خسته می شوی، کم می آوری، نه می توانی خودت را به خواب بزنی و نه توان بیدار ماندن داری. ترس از دست دادن آدمهایی که دوستشان داری بغض می شود توی گلویت، می چسبی به سکوتت و دم نمی زنی مبادا که بترکد این بغض لعنتی.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 فروردینماه سال 1391 09:41
دلم که می گیرد ٬ آرام خودم را در آغوش می گیرم ... خـــودم به تنهـــایی ٬ دست نوازشی بر ســــرم می کشم ... لبخند می زنم و آهستـــه می گویم : " گریه نکن عــــزیـــزم... من هسـتم ... خودم به تنهــایی ،هـــوای نداشته ات را دارم ! "
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 27 فروردینماه سال 1391 11:09
شوق آغوشت را دارم بی هیچ هوسی فقط برای آرام گرفتن فقط برای تنفس رایحه ات....
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 فروردینماه سال 1391 18:50
هر روز چه حرف ها که زده نمی شود حرف ربط و بی ربط بعضی وقت ها هم حرف حساب شاید هم حرف اضافه حرف از عشق هم که همیشه هست اما حرف از تو چیز دیگریست
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 فروردینماه سال 1391 14:06
من اینجا تنهایی بدون تو دارم از پا درمیام برگرد... به حرمت خاطراتمان...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 اسفندماه سال 1390 09:36
قهر ثانیه ها و توقف دقیقه ها ست، نبودن هایت! ساعتم هم اعتصاب میکند در انتظارت. کش می آید زمان بی تو! نمیگذرد نمیگذرد نمیگذرد !
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 اسفندماه سال 1390 09:33
من مانده ام و یک برگه سفید!!! یک دنیا حرف نا گفتنی!!! و یک بغل تنهایی و دلتنگی... درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود!!! در این سکوت بغض آلود قطره کوچکی هوس سرسره بازی می کند! و برگ سفیدم عاشقانه قطره را به آغوش می کشد! عشق تو نوشتنی نیست... در برگه ام , کنار آن قطره یک قلب کوچک می کشم !
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 7 اسفندماه سال 1390 08:54
چقدر این دوستداشتنهای بیدلیل خوب است... مثل همین باران بیسوال که هی میبارد .... که هی اتفاقا آرام و شمرده شمرده میبارد....
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 7 اسفندماه سال 1390 08:47
واژه ی دوستت دارم برای عظمت و شکوه قلب مهربانت! چقدر بی رنگ است وقتی تو سرچشمه ی تمام خوبی ها هستی . . .
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 25 بهمنماه سال 1390 17:24
روزهایی که بی تو می گذرد گر چه با یاد توست ثانیه هایش آرزو باز می کشد فریاد: در کنار تو می گذشت ای کاش ، ای کاش...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 25 بهمنماه سال 1390 17:22
نمیدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند ، می گویند حساسیت فصلی است ، آری من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم .
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 بهمنماه سال 1390 19:00
خـُدایا حـَواسـِت هـَست صـِدای هـق هـق گـِریه هام از هـمون گـلویی میـاد که تـو از رگش بـه مـَن نـَزدیک تـَری
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 بهمنماه سال 1390 18:14
برای چشمهایت ! برای من .. برای دردهایم ! برای ما.. برای این همه تنهایی... ای کاش خــــــــــــدا کاری بکند ...!!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 23 بهمنماه سال 1390 18:09
تا چشم کار می کند نیستی این غم انگیزترین چیزیست که میشد دید کاش کور بودم چشمانم را بی حضورت نمی خواهم دلتنگی نبودنت را به رخ لحظه هایم میکشند از نبودنت و بودنم بیزارم !
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1390 09:05
دیروزم... امروزم ..همه روزهای تقویمم پرشده از دلتنگی... فکر کردن به اینکه فردایم هم لبریز دلتنگی تو باشد آزارم میدهد همه تقصیرتوست نگاهت،نگاه نازنین تو پایان زیبایی است و چشمانم تاب تنهایی ندارند وقتی از چشمت می افتم همه تقصیر توست تو مهربانی را شرمنده میکنی و من جز مهر نگاهت پناهی ندارم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 بهمنماه سال 1390 08:58
دوستت دارم را کجا بنویسم که ماندگار باشد؟ روی تن شبنم؟ اگر از شاخه چکید چه؟ روی لبخند گلبرگ؟ با زمستان چه کنم؟ روی بستر ساحل؟ پس چگونه جلوی رقص موج را بگیرم؟ پس بهتر آنست که در لحظه لحظه ی دلتنگی هایم دوستت دارم را زمزمه کنم چرا که همیشه دلتنگ توام
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 بهمنماه سال 1390 18:50
چه کسی می گوید: که گرانی شده است؟ دوره ارزانی است! دل ربودن ارزان، دل شکستن ارزان! قیمت عشق چقدر کم شده است، کمتر از آب روان!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 26 دیماه سال 1390 10:51
دل اگر تنها است . . . دل اگر غمگین است . . . تو چرا غمگینی ؟؟ مگر این دل . . . دل توست ؟؟ من اگر شادانم . . . من اگر خندانم . . . همه از بودن توست . . . تو که در قلب منی . . . لحظه لحظه با منی . . . بودنت بودن من . . . رفتنت رفتن من . . . من و تو گمشده در دشت غمیم . . . در نگاه من و تو ‚ دشت غم . . . دریاییست !! با تو...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 دیماه سال 1390 21:50
اسمان دلم برای تو ، انقدر تنگ می شود که اغوشم برایش کهکشان است ! ! !
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 21 دیماه سال 1390 17:51
این روزها هر کسی مرا میبیند از حال و روزم میپرسد شک نکن که اگر هم از حالم بگویم هیچکس نمیفهمد همینقدر بدان که به طرز خیلی خیلی تلخی ... ارامم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 17:50
در این دل تنگی بی مرز امان از داغ تنهایی امان از شرم شب هایی که می سوزند اما نمی سازند و لبهایی که می دوزند آنها را به هم در رنج و بی تابی ............ چه رنجی دارد این شب های مهتابی!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 17:27
میترسم یک روزی یک جایی من و تو خیلی دور از هم،شب و روز در آغوش یک غریبه بی قرار هم باشیم ...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 18 دیماه سال 1390 17:21
به دلتنگی هایم دست نزن می شکند بغضــم یک وقت !! آنگاه غرق می شوی در سیلاب اشکهایی که بهانه ی روان شدنش هستی !! . . .
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 دیماه سال 1390 09:11
ای کاش ؛ بودی همین !
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 دیماه سال 1390 08:54
روزهایی که بی تو می گذرد گرچه با یاد توست ثانیه هاش آرزو باز میکشد فریاد در کنار تو می گذشت ایکاش ...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 دیماه سال 1390 08:34
نفس می کشم نبودنت را نیستی هوای بوی تنت را کرده ام می دانی پیرهن جدایی ات بدجور به قامتم گشاد است به همه ی زوج های خیابان های بارانی و کوچه های پاییزی حسودی می کنم ... گرما زده می شوم ، تو را کم دارم سرما میخورم ، تو در خونم پایین آمدی ... تو نیستی آسمان بی معنیست حتی آسمان پر ستاره و باران مثل قطره های عذاب روی سرم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 14 دیماه سال 1390 21:50
فرقی نمی کند کجا ایستاده باشی از اینجا تا هر جائی که تو هستی نامش برای من "فـــــــــــــاصله" است
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 25 آذرماه سال 1390 12:33
هستَمـــ هنوز پا بَرجا و مُحکــَمـــــــ بــَر عَـهدیـــ که بَستیـــ و بَستَمــــ مَنـــ هَمچنانـــ هَستَمـــ . روبه روی ِ قابــــ ِ عــَکسیـــــــ کــه زُلــــ زده به اشکـــــــ ِ چشمانــــــ ِ سیــاهَـــمـــ ...!
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 19 آذرماه سال 1390 17:32
سایـه ی خاطراتت سنگینی می کند بر هجوم لحظه هایـم ! لحظه هایـی که پـر از نبودنـت شـده ...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 19 آذرماه سال 1390 17:29
تمام چیزی که باید از زندگی اموخت تنها یک کلمه است " می گذرد " اما ... دق میدهد تا بگذرد