دل نوشته های عاشقانه

اگر که عشق؛ راز هستی است ،تو راز نه ... که عشق هستی و تمام هستی ام تویی

دل نوشته های عاشقانه

اگر که عشق؛ راز هستی است ،تو راز نه ... که عشق هستی و تمام هستی ام تویی

دل اگر تنها است . . . دل اگر غمگین است . . . تو چرا غمگینی ؟؟


مگر این دل . . . دل توست ؟؟


من اگر شادانم . . . من اگر خندانم . . . همه از بودن توست . . .


تو که در قلب منی . . . لحظه لحظه با منی . . . 


بودنت بودن من . . . رفتنت رفتن من . . .


من و تو گمشده در دشت غمیم . . .


در نگاه من و تو ‚ دشت غم . . . دریاییست !!


با تو بودن زیباست . . . همچو پرواز پرستو در باد . . .


همچو شبنم که در آغوش گل است . . . 


آسمان همچو نگاهت آبی است . . . 


که من از آبی آن خرسندم . . . و در آن آبی نیلی ‚ آزاد . . .


آسمانم . . . . آرزویم دیدن لبخندیست !!


که به مانند گلی ساده و زیباست هنوز . . .



اسمان دلم برای تو ، انقدر تنگ می شود 


که اغوشم 


برایش کهکشان است ! ! !

این روزها هر کسی مرا میبیند از حال و روزم میپرسد


شک نکن که اگر هم از حالم بگویم هیچکس نمیفهمد


همینقدر بدان که به طرز خیلی خیلی تلخی ... ارامم


در این دل تنگی بی مرز

امان از داغ تنهایی

امان از شرم شب هایی که می سوزند

اما 

نمی سازند

و لبهایی که می دوزند آنها را به هم

در رنج و بی تابی

............

چه رنجی دارد این شب های مهتابی!

میترسم یک روزی یک جایی

من و تو

خیلی دور از هم،شب و روز در آغوش یک غریبه

بی قرار هم باشیم ...

به دلتنگی هایم دست نزن
می شکند بغضــم یک وقت !!
آنگاه غرق می شوی
در سیلاب اشکهایی که
بهانه ی روان شدنش هستی!! . . .

ای کاش ؛

بودی

همین !

روزهایی که بی تو می گذرد

گرچه با یاد توست ثانیه هاش

آرزو باز میکشد فریاد

در کنار تو می گذشت ایکاش ... 


نفس می کشم نبودنت را

نیستی

هوای بوی تنت را کرده ام

می دانی

پیرهن جدایی ات بدجور به قامتم گشاد است 

به همه ی زوج های خیابان های بارانی
و کوچه های پاییزی حسودی می کنم ...

گرما زده می شوم ، تو را کم دارم

سرما میخورم ، تو در خونم پایین آمدی ...

تو نیستی

آسمان بی معنیست

حتی آسمان پر ستاره 

و باران

مثل قطره های عذاب روی سرم می ریزد

تو نیستی

و من چتر می خواهم ...

چه مصیبتی می شود وزش باد

دلم برای موهایت هم تنگ شده...

هر چیزی که حس عاشقانه و شاعرانه می دهد
در چشمانم لباس سیاه پوشیده...

خودم را به هزار راه میزنم

به هزار کوچه

به هزار در

نکند یاد آغوشت بیفتم

فرقی نمی کند


کجا ایستاده باشی


از اینجا


تا هر جائی که تو هستی


نامش برای من


"فـــــــــــــاصله" است