امان از این بوی پاییز و آسمان ابری !
که آدم نه خودش می داند دردش چیست و نه هیچ کس دیگری ...
فقط میدانی که هر چه هوا سردتر می شود
دلت آغوش گرمتری می خواهد ...
زندگیست دیگر!
همیشه که همه رنگهایش جور نیست،
همه سازهایش کوک
نیست!
باید یاد گرفت با هر سازش رقصید،
حتی با ناکوک ترین
ناکوکش...
اصلا رنگ و رقص و ساز و کوکش را فراموش کن!
حواست باشد
به این روزهایی که دیگر برنمی گردد...
به فرصت هایی که مثل باد می آیند و
می روند و همیشگی نیستند،
به این سالها که به سرعت برق می گذرند....