-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 آبانماه سال 1390 08:21
امروز شعری برایت گفتم می دهم پرنده ها برایت بیاورند توهم تکه ای از آسمان برایم بفرست تا ازپنجره ام بیاویزم شب ها اتاقم ماه ندارد!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 24 مهرماه سال 1390 22:02
دلتنگی هایم باصدای تپش های قلب تو پایان می یابند من خودم را لحظه هایم را باصدای تو کوک کردم بیا کوکم دارد تمام می شود
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 23 مهرماه سال 1390 16:26
همـین که هســتی همـین که لابــلایِ کلمــاتم نَفَـــس میکــشی , راه میـــروی در آغوشــم میگـــیری، همــین که پنــاه ِ واژه هایــم شده ای همــین که سایــه ات هسـت همــین که کلمــــاتـم از بی "تــــو" یـی یتــیـم نشــده اند، کافـیست بــرای یک عمــر آرامــش! بــــــــــاش ! حتی همـــین قـــدر دور !
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 23 مهرماه سال 1390 16:22
من باتو زیر ِباران نرفته ام اما باران که می بارد دلم برایت تنگ ترمیشود راه می افتم بدونِ چتر من بغض میکنم آسمان گریه!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1390 17:59
ای کاش باور می کردی آن روز را که بی ریا و خالصانه دستت را گرفتم ای کاش باور می کردی آن لحظه هایی را که خالصانه چشم دوختم به چشمانت ای کاش باور می کردی تمام لحظاتی را که فریاد دوستت دارم را با صدایی آرام گفتم ای کاش ای کاش و ای کاش و صدها ای کاش دیگر امیدوارم روزی ای کاش هایم تبدیل شود به خاطراتی که در کنار هم بدان ها...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1390 17:53
یک برگ دیگر از تقویم عمرم را پاره می کنم امروز هم گذشت با مرور خاطرات دیروز با غم نبودنت..و سکوتی سنگین و من شتابان در پی زمان بی هدف فقط میروم ..فقط میدوم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 12 مهرماه سال 1390 17:09
آسمان اینجا آبیست... من بین غریبه ها نیستم.... همه آشنایند اما....!!!!! هیچ آشنایی نیست...می دانی؟!! دلم بین این همه آشنایان غریبه..... پوسیده است... احساس حباب را حالا می فهمم... وقتی روی آب نگران ترکیدنست...!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 12 مهرماه سال 1390 16:55
وقتی تو نیستی... تمام دنیا هم که جمع باشند انگار یک چیز دنیا کم است !!! آنقدر کم که... تمام هستی زیر سئوال می رود...!
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 11 مهرماه سال 1390 19:50
شعری ست ناسروده جای خالی ات… اندوهی که در واژه ها نمی گنجد…
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 31 شهریورماه سال 1390 11:43
ابرها می آیند آسمان غمگین می شود شاید امشب.... دل من آرام گریه کند یک روز یک شب و ماه ها انتظار برای تو....
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 شهریورماه سال 1390 08:54
دیگر برای من فرقی نمیکند افتادن ، شکستن ، برخاستن یکیست وقتی هجوم حادثه بیداد میکند وقتی میان حنجره ات بغض بی کسی است وقتی برای چشم دیدن وقتی برای گوش شنیدن وقتی امید و شوق رسیدن نمانده است. دل دادن ، بریدن و درجا زدن یکیست
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 27 شهریورماه سال 1390 21:30
گریــــــــه ام گرفت از حس نزدیکِ لمسِ کلمات از حس غرق بودن در میان لحظات پر از کلمه چقدر دلم یک متــــن میخواست که قـــــدم بردارد همگام با تـــــو ... و نفس بکشد همزمان با تـو . .. !
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 شهریورماه سال 1390 23:30
برای دوست داشتنت محتاج دیدنت نیستم... اگر چه نگاهت آرامم می کند محتاج سخن گفتن با تو نیستم... اگر چه صدایت دلم را می لرزاند محتاج شانه به شانه ات بودن نیستم... اگر چه برای تکیه کردن ، شانه ات محکم ترین و قابل اطمینان ترین است! دوست دارم ، نگاهت کنم ... صدایت را بشنوم...به تو تکیه کنم دوست دارم بدانی ، حتی اگر کنارم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 شهریورماه سال 1390 22:36
به هرکس می گویم "تــــــــو " به خودش میگیرد. . . اما نمی داند که هیچ کس برای من " تـــــــو " نمی شود. . . . !
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 شهریورماه سال 1390 22:36
نمی خواهم داشته باشمت،نترس فقط بیا در خزان خواسته هام کمی قدم بزن تاببینمت دلم برای راه رفتنت تنگ شده است...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 شهریورماه سال 1390 22:36
لحظه هایی هست که دلم واقعاً برایت تنگ می شود. من اسم این لحظه ها را “همیشه” گذاشته ام
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 18 شهریورماه سال 1390 22:28
همه چیز باتو شروع شد! اما ... هیچ چیز بدون تو، تمام نمی شود حتی همین دلتنگی های بیهوده من....
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 18 شهریورماه سال 1390 22:07
می بینی ؟ دیگر تنها نیستم ! جای تو را بغض پر کرده است ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 17 شهریورماه سال 1390 20:58
نشسته ام به روی ابر خاطرات ساکت و خموش و فقط یاد توست که هر لحظه موسیقی قلبم را می نوازد و شیرینی روزهای با تو بودن گهگاهی صورتم را نوازش می کند چه قدر دلم برایت تنگ است نازنینم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 16 شهریورماه سال 1390 08:30
یک بار خواب دیدن تو به تمام عمر می ارزد پس نگو رویای دور از دسترس خوش نیست قبول ندارم گرچه جسم به ظاهر خسته است ولی دل دریاییست تاب و توانش بیش از اینهاست دوستت دارم و تاوان آن هر چه باشد ، باشد دوستت خواهم داشت بیشتر از دیروز باکی ندارم از هیچ و هر کس که تو را دارم عزیز دل
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 12 شهریورماه سال 1390 17:49
آسمان ها دلگیرند وقتی زیر همین آسمانی و من حتی سایه ات را حس نمی کنم
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 شهریورماه سال 1390 17:57
دیشب از دلتنگیت بغضی گلویم را شکست گریه ای شد بر فراز آرزوهایم نشست من نگاهت را کشیدم روی تاریخ غزل تا بماند یادی از روزی که بر قلبم نشست
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 7 شهریورماه سال 1390 22:12
تو را که دارم دنیا مال من است دیگر آرزویی ندارم ، همان یک آرزوی من ، همیشه با تو بودن است صدای تپشهای قلبم ، هنوز باور ندارم که عاشقم هنوز باور ندارم که بدون تو هیچم اگر تو نباشی ... آری عزیزم ... میمیرم تو را که دارم ، عشق را با تمام وجود حس میکنم لطافت عشق را لمس میکنم ، برای چند لحظه نفس را در سینه حبس میکنم و یک...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 6 شهریورماه سال 1390 20:35
من چقدر خوشبختم که به او دل دادم بی هراس و تردید ، باورش می دارم
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 شهریورماه سال 1390 20:57
گلوی آدم را باید گاهی بتراشند تا برای دلتنگی های تازه جا باز شود . دلتنگی هایی که جایشان نه در دل که در گلوی آدم است دلتنگی هایی که می توانند آدم را خفه کنند ...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 شهریورماه سال 1390 19:01
آن لحظه که دلتنگ یارم می شوم خود به خود هوس باران را می کنم. آن لحظه که اشک از چشمانم سرازیر می شود هوس یک کوچه تنها را می کنم آن لحظه است که دلم می خواهد تنهایی در زیر باران بدون هیچ چتر و سر پناهی قدم بزنم قدم بزنم تا خیس خیس شوم ، خیس تر از قطره های باران…. خیس تر از آسمان و درختان آن لحظه که خیس خیس می شوم ، دلم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 3 شهریورماه سال 1390 22:39
دوستت دارم و منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم در چشمانت خیره شوم دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بنشینم سر رو شونه هایت بگذارم.... از عشق تو..... از داشتن تو... اشک شوق ریزم منتظر لحظه ی مقدس که تو را در آغوش بگیرم بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم و با تمام وجود قلبم و عشقم را به...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 3 شهریورماه سال 1390 19:39
من صبورم اما . . . به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم یا اگر شادی زیبای تو را به غم غربت چشمان خودم می بندم . من صبورم اما . . . چقدر با همه ی عاشقیم محزونم ! و به یاد همه ی خاطره های گل سرخ مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم . من صبورم اما . . . بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب و چراغی که تو...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 شهریورماه سال 1390 22:27
از جنس کدام نور بودی ستاره من؟ که جسارت با تو بودن در من جنبید؟ و من چه عاشقانه به رویت لبخند زدم و تو چه مهربانانه لبخندم را پاسخ گفتی و این شد عاشقانه ی آرام من و تو
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 31 مردادماه سال 1390 21:35
عزیز دلم هنوز وقتـی آسمان دلم ابریست لمس سبک دستان مهربانت را روی مو هایم حس می کنم ... تو هنوز با تمام نبودنت تنها پناهگاه من از این آدمهایـی ...