دل نوشته های عاشقانه

اگر که عشق؛ راز هستی است ،تو راز نه ... که عشق هستی و تمام هستی ام تویی

دل نوشته های عاشقانه

اگر که عشق؛ راز هستی است ،تو راز نه ... که عشق هستی و تمام هستی ام تویی

حرف تازه ای ندارم … 

فقط خزان در راه است … 

کلاه بگذار سر خاطراتی که یخ زده اند ،

شاید یادت بیافتد جیب هایت را وقتی دست هایم مهمانشان بودند …

دلم برای لمس نگاهت سخت دلتنگی میکند

به کدامین بهانه حواسش را پرت کنم؟؟؟

پر پر میزند دلم برای بودنت 


بغل کردنت 


بوسیدنت


خواستن همیشه توانستن نیست 


گاهی فقط 


داغ بزرگی است 


که تا ابد بر دلت می ماند

همه می گویند مرگ حق است 


خدایا حقم را بده 



دلم تنگ شده است 

برای آغوشی که خیلی هم مطمئن نیستم ،مال من باشد 

رویا هایی هست که شاید هرگز تعبیر نشوند


اما همیشه شیرین اند


مثل رویای داشتن تـو . . .

 

به وسعت ندیدن نگاهت خسته ام 


چگونه بشکنم ثانیه های سنگین دوریت را؟ 


"من و تو "خیلی کارها به دنیا بدهکاریم...!
مثل یک عکس دو نفره...
یا چرخ زدن بی دلیل در خیابان...
یا بستنی خوردن در یک روز برفی...!
حتی....
چاپ کردن عکس دو نفره...
مریض شدن و گلودرد به خاطر بستنی روز برفی...!
بیبن...!
من و تو خیلی کار داریم...
من و تو حتی اشناییمان را به دنیا بدهکاریم...

پس لطفا برگرد

 

از دور دوستت داشتم !

بی هیچ عطری

آغوشی

نگاهی

یا حتی بوسه ای

تنها دوستت داشتم …

اما حالا اگه دور شی …

چه کنم با اینهمه وابستگی؟!