در خلوت کوچه هایم باد می آیداینجــا من هستم نیمکتی چوبی و چیزی که بسته استدلــم تنگ نیست . . .تــنها منتظر بارانمتا قطره هایش بــهانه ای باشندبرای نمنــاک بودن لـــحظه هایمو اثباتی بر بی گناهــی چــشمانم