دل نوشته های عاشقانه

اگر که عشق؛ راز هستی است ،تو راز نه ... که عشق هستی و تمام هستی ام تویی

دل نوشته های عاشقانه

اگر که عشق؛ راز هستی است ،تو راز نه ... که عشق هستی و تمام هستی ام تویی

توی تمام تقویم هـای ذهن من
یک روز هایی هست
درست مثل امروز
که زانو هامو در آغوش می گیرم و
به جای تمام وسعت شانه های زنانه ام
گریه نمی کنم
به زبان نمی آورم
و فقط نگاه می کنم
نه بغض٬نه اشک
فقط یه دل تنگی عمیق ...
از همـان دلتنگی هـایی که مرهمش آغوشت است
خوب می دانم که خوب میدانی
که در این جوز روزها
حتی اگـر خدا هم از آسمانش بـه زمین بیاید
و بنشیند کنـار دلتنگی ام
آرام نمی شود این دل لا مذهب
تنها آغوشت را می خواهد
خواهش می کنـم این را بـفهم...
نظرات 1 + ارسال نظر
خوده خودم جمعه 13 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:05 ب.ظ http://www.tahnayiyam.blogsky.com

آخی!
چه با احساس!
خودت نوشته بودی؟!
خوشم اومد!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد