دل نوشته های عاشقانه

اگر که عشق؛ راز هستی است ،تو راز نه ... که عشق هستی و تمام هستی ام تویی

دل نوشته های عاشقانه

اگر که عشق؛ راز هستی است ،تو راز نه ... که عشق هستی و تمام هستی ام تویی

از کدامین لحظه دیدار بگویم...؟نمیدانم!

چون همه لحظه هایش مانند رویایی شیرین زودگذر بود...

همچو رویایی که آن زمان که از خواب بیدار میشوی...

حسرت میخوری کاش بیدار نمیشدم...

همه لحظاتش زود گذشتند زودتر از زود... 

ولی خاطراتش تا ابد در کلبه ذهنم لانه کرد...

میدانم که میدانی...

میدانی که حتی وقتی در کنارت سکوت کرده بودم سکوتم پر از احساس بود...

احساسی که زبانم چون نمیتوانست گوینده آن باشد...

همچو ن بچه ای در گوشه ای ساکت مانده بود...

ساکت و بی صدا ولی در دلش میگفت کاش میتوانستم بگویم..

کاش میتوانستم بگویم دوستت دارم...


نظرات 1 + ارسال نظر
دوستدارت دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:10 ب.ظ

میخونم

اما نخونده میدونم

دلم هر لحظه با هر طپش همین گونه نجوا میکند با من

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد