دل نوشته های عاشقانه

اگر که عشق؛ راز هستی است ،تو راز نه ... که عشق هستی و تمام هستی ام تویی

دل نوشته های عاشقانه

اگر که عشق؛ راز هستی است ،تو راز نه ... که عشق هستی و تمام هستی ام تویی

تو میتوانی با گفتن یک جمله ساده

 

ساعت ها صورتم را غرق اشک کنی

 

بله تو میتوانی

 

پس لطفا

 

انقدر توانایی ات را به رخم نکش

 

من میدانم

 

که تو میتوانی!

سخت میگذرند . . .

روزها را میگویم !

خم شدم از درد ِ این روزها ،

مثل ِ پیرزنی که چادری بسته بر کمر و لنگان – لنگان میگریزد ،

از امروز . . . تا شاید ، به فردا برسد . . .

فردایی شاید روشن و بی درد . . . ! ! !


کاش تو بــــودی و من.. !


نم نم باران...

یک جاده بـی انتها ...


دست در دست هم ...

بدون چتر... !

زیـر باران...


خیـس خیـس ...!!

گاه دلتنـگ می شوم


دلتنـگتر از تمام دلتنگـی ها


 حسرت ها را می شمارم


 و باختن ها


 و صدای شکستن را ...


 نمیدانم من کدامین امید را نا امید کردم


 و کدام خواهش را نشنیدم


 وبه کدام دلتنگی خندیدم  


 که چنین دلتنگم

این روزها تلخ می گذرد ، 

دستم می لرزد از توصیفش !

همین بس که 


نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی ،


مثل خودکشی است ،با تیغِ کُند.

دل است دیگر 

نمیتوان دلتنگی را از او گرفت 

مگر میشود خیسی را از آب گرفت ؟ 

گاهی 

میریزد و خرد میشود 

گاهی هم 

ترک برمیدارد  

اما باز دل میماند


گاهی هم آدم را ناقص الخلقه میکند  

مثل من که دیگر هیچ دل و دماغی ندارم

خدایا..!

من اینجا
 ...

دلم سخت معجزه می خواهد و


و تو انگار
 

معجزه هایت را گذاشته ای برای روز مبادا
...

نگران نباش


حال دلم خوب است


آرام گوشه ای نشسته


و


رویاهایش را به خاک میسپارد

دلم عجیب گرفته ،
پاهایم را محکم بغل می کنم تا در 
پیله ی تنهایی ام جایی برای اشک ها باز شود ...



دلــم خـیـلــی بــیــشــتــر از حـجـمــش پـــُر اســت ؛

پــُـر از جــایِ خــالـیِ تـــو 

پــُـر از دلــتــنـگی بـرای نگــاهِ تـــو 

پــُـر از خــاطـراتِ قــدم زدن 

در کـوچــه پــس کــوچـه هـــای شــهـر بـا تــو

پــُـر از حــس پــرواز

پــُـر از تــو . .