دل نوشته های عاشقانه

اگر که عشق؛ راز هستی است ،تو راز نه ... که عشق هستی و تمام هستی ام تویی

دل نوشته های عاشقانه

اگر که عشق؛ راز هستی است ،تو راز نه ... که عشق هستی و تمام هستی ام تویی



برایت آسمانی خواهم کشید


پر از ستاره های همیشه نورانی

تو در کنار من روی ابرها

من غرق آنهمه مهربانی


حقیر وا‍‍‍ژه های من برای وصف خوبیهات


یادم می مونه نازنین همیشه مهربونیات

یادم می مونه لحظه ای که با تو آشنا شدم

همون روزای خوبی که من با تو همصدا شدم

یادم می مونه تیک تیک اون ساعت شماطه دار

شوق به تو رسیدنو دلهره وقت قرار

یادم می مونه اون چشات که غربت منو شکست

همون دلی که با دلم یه عهد عاشقونه بست

یادم می مونه قصه قشنگ با تو بودنو

وقتی رو بال عاشقی رو ابرا می بردی منو

یادت نره برای من عزیزتری از همه کس

دنیا برام بدون تو کوچیکه مثل یه قفس

یادم می مونه تیک تیک اون

ساعت شماطه دار

شوق به تو رسیدنو دلهره وقت قرار

یادم می مونه اون چشات که غربت منو شکست

همون دلی که با دلم یه عهد عاشقونه بست


باران من ، روزی باریدی بر تن خسته من ، قلب من شد عاشق تو!
همیشه چشم به راهت مینشستم ، این شده بود کار هر روز من که حتی قبل از آمدنت در زیر باران بی قراری خیس میشدم



هنوز هم دلم تنگ می شود


برای محض حرف زدنت

و برای تکیه کلامهایت

که نمی دانستی

فقط کلام تو نبود

من هم به آنها ...

تکیه داده بودم!