قدر آن لحظات را وقت وداع فهمیدم
ولی ای کاش همیشه پیش من می ماندی
روز در یادم وشبها تو به خوابم هستی
من که تا آمدنت چشم به راهت هستم
و جز دل که روزی هزار بار خراش افتاد،
کسی نفهمید که از "ب" بودنت
تا "نون" نبودنت
"فاصله"
ای کاش زبان نگاهم را می دانستی
و با این همه سکوت
مرا به خاموشی متهم نمی کردی
کاش می دانستی من همیشه
با زبان چشمانم با تو سخن می گویم
چشمانی که از ندیدنت
سیل ها دارند برای جاری ساختن
سخن ها دارند برای گفتن
غزل ها دارند برای از تو سرودن و
عشق ها دارند برای از تو فریاد کردن
کاش می دانستی که من تو را
دوست دارم
کاش می دانستی....
صدا می کنم ترا
وقتی نگاهم در نگاهت مات می ماند
وقتی سکوتم ، عاشقانه ترین ها را در حصار بی صداییش برای تو می خواند
صدا می کنم ترا
وقتی صدایم از ارتعاش عشق می لرزد
و جنون شقایق وحشی مرا سوی تو آرام آرام این گونه عاشقانه می کشاند
صدایم را ...
بشنو صدایم را.
و
تنها غم من دوری توست