نگـاه کن
چگونه روزها از پـی هـم می آیند و می رونـد
آهسته رو به پایانـم
اما چنان غرق زندگی که گویا ایـن راه را پایـانی نیست
عادت کـرده ام
به تنهــایی
به نگفتــن
به ندیـدن
دلم از نبودنت پر استآنقدر که اضافه اش از چشمانم میچکد...
دلم از نبودنت پر است
آنقدر که اضافه اش از چشمانم میچکد...